• وبلاگ : پرسش و پاسخ در زمينه روابط جنسي و راههاي آن
  • يادداشت : سرطان و توارث
  • نظرات : 4 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سيما 
    سلام دوست عزيزم.من يه نو عروس باکره هستم.اولين شب عروسيم وقتي که همه ي مهمونها رفتن با صد اميد وارزو از اينکه با شخص مورد علاقه ام ازدواج کردم درو پشت سرشون بستم.ولي متاسفانه واقعا بدترين شب زندگيم بود و بدترين احساسهاي ممکنو داشتم.کاملا سربسته مي خوام توضيح بدم ببخشيد کار داشت خوب پيش مي رفت تا اينکه بدن من الت شوهرمو لمس کرد حالت تهوع پيدا کردم البته فقط حالتش نبود کلي هم استفراغ کردم خلاصه يه جوري شدم که مجبور شديم بريم اورژانس.فشارم رو 6بود فردا صبحش که ترخيص شدم با شرمندگي زياد دوباره خونه رفتم براي دومين شب هر جور مي شد مي خواستم جلوي ترس وحالت بدمو بگيرم وبه جاش اينقدر گريه کردم که اينبار شوهرم دلش برام سوخت و ادامه نداد.الان5روز که رفته يه شهر ديگه واسه خاکسپاري يکي از دوستاش.و من مي خوام وقتي برگرده عروسش بشم.نمي دونم چي کار کنم چون واقعا دوستش دارم.در ضمن من هيچ خاطره ي بدي از کودکي ونوجوانيم هم نداره که به اون ربط پيدا کنه.لطفا اگر مي تونيد کمکم کنيد من دوباره ميام اينجا